پاییز

 

بعد از مدتها  

دلم میخواد فرارسیدن فصل عرفان

فصل عاشقی و دلتنگی...

پاییــــــز طلایی رو تبریک بگم

جمله قشنگی هست که میگه :  

آنان که رنگ پریدگیه پاییز را دوست ندارند نمیدانند پاییز همان بهارست، که عاشق شده... 

 

فصل دانه های یاقوتی انار با طعم سرشار از عشـــــــــــــقش 

 

 

فصل اشک آسمون، اشکی که با چکیدنش صورتهارو نوازش میکنه و 

 یاد خاطره هایی که گذشت میندازه........

نمیدونم چرا ... اما پاییز و هوای ابری و بارونیش انگار لحظه هارو با عطر و حس همون لحظه برای همیشه توی خاطره هامون حک میکنه !

 

خدای مهربون بارون 

 سپاسگذارم  که باز فرصت دادی تا زیباییهاتو لمس کنم و از آفریده های پاکت لذت ببرم

 

 

خدای پاییز......دوســـــت دارم 

---------------------------------------------------------------------------------

-قشنگ یعنی تعبیر عاشقانه اشکال
و عشق تنها عشق
ترا به گرمی یک سیب می کند مانوس
و عشق تنها عشق
 مرا به وسعت اندوه زندگی ها برد
مرا رساند به امکان یک پرنده شدن
- و نوشداروی اندوه ؟  

- صدای خالص اکسیر می دهد این نوش

-و غم تبسم پوشیده نگاه گیاه است

و غم اشاره محوی به رد وحدت اشیاست

-خوشا به حال گیاهان که عاشق نورند

و دست منبسط نور روی شانه آنهاست

-نه،وصل ممکن نیست

همیشه فاصله ای هست

اگر چه منحنی آب بالش خوبیست

برای خواب دل آویز و ترد نیلوفر

همیشه فاصله ای هست

دچار باید بود

وگرنه زمزمه حیرت میان دو حرف

حرام خواهد شد

و عشق

سفر به روشنی اهتراز خلوت اشیاست

و عشق

صدای فاصله هاست

صدای فاصله هایی که

-غرق ابهامند

-نه،

صدای فاصله هایی که مثل نقره تمیزند

و با شنیدن یک هیچ میشوند کدر

همیشه عاشق تنهاست

ودست عاشق در دست ترد ثانیه هاست

واو و ثانیه ها میروند آن طرف روز

و او و ثانیه ها روی نور میخوابند

و او و ثانیه ها بهترین کتاب جهان را

به آب میبخشند

و خوب میدانند

که هیچ ماهی هرگز

هزار و یکگره رودخانه را نگشود

و نیمه شبها ، با زرق قدیمی اشراق

در آبهای هدایت روانه میگردند

و تا تجلی اعجاب پیش میرانند

-هوای حرف تو آدم را

عبور میدهد از کوچه باغهای حکایت

ودر عروق چنین لحن

چه خون تازه محزونی

راز

اهلی کردن یعنی چی ؟

یه چیزیه که پاک فراموش شده . معنیش ایجاد علاقه کردنه

***

-اگه برداشتی منو اهلی کردی ، اونوقت هردوتامون به هم احتیاج پیدا میکنیم . میونه همه عالم تو برای من موجود یگانه ای میشی ، من برای تو .

-یه گلی هست گمونم منو اهلی کرده باشه !

*** 

-همه مرغا عین همند، همه آدمام عین هم ! اینه که یه خورده خلقمو تنگ کرده . اما اگه تو برداری منو اهلی کنی ، انگار که زندگیمو چراغون کرده باشی... اونوقت صدای پایی رو میشناسم که با هر صدای پایی فرق داره .....

***

-باید برم دوستانی پیدا کنم و از کلی چیزا سر در بیارم

-آدم فقط از چیزایی که اهلی کنه میتونه سر در بیاره . انسونا دیگه واسه سر در آوردن از چیزا وقت ندارند . همه چیزو همینجور حاضر آماده از دکونا میخرن . اما چون دکونی نیست که دوست معامله کنه ، آدما موندن بیدوست .

***

ادامه مطلب ...

زهرا برگردانده شد

زهرا برگردانده شد . هر آنچه هست در آن صیغه های مجهول است !!!

 

هستی ...

تمام آسمانها و زمین و هرچه در آنهاست

تنها به شوق آفرینش تو و تنها به علت تو پهن شدند .

ای هدیه آسمانی ،

این را رسول خدا گفت .

حال چگونه باور کنم

انسانهایی که هستی خود را مدیون وجودت بودند، اینگونه بتو ظلم کردند

و چگونه باور کنم ....

هنوز ظلمها به پایان نرسیدند

هنوز خون تو تازست

و زخمهایت تیمار نشدند

هنوز انتقامی از خون همسر و فرزندانت گرفته نشدست....

و

هنوز غم بی معرفتی ما دردلت مانده...

هنوز هم تورا.........میشکنیم

هر روز

و هرکس ، به طریقی .....

آنشب عظیم ، که نمیدانم پس از آن چگونه، هنوز هستیم !!!

امیر مومنان

تنها بشری که لایق همسری برای تو بود

گفت :

یا رسول الله ، خودت از او سوال کن ، آنچه کشید ........به من هم نگفت !  

------------------------------------------------------ 

 

 

 

یکسال پیش

       خدا اورا برد

             برد از زمین ما ... برد از کنار ما...

                                                                     و آورد...

                                                     آورد در کنار خود

                                         و روز اندوه ما

                                    

                               جشن پیروزی عظیم او بود 

سالگردی تلخ برای ما

و شیرین برای او که

مطیع بود

صبور بود

بنده و عاشق بود....

و

                          اینبار شاید ....

                                     خدا ، تاب تماشای

                                        اشکهای پر از عشق و سرشار از غم دوریش را نیاورد

 

ای دردانه عصر حاضر،

روز پرکشیدنت

مبارک

به مرگ گرفتن و به تب راضی شدن

در خصوص نقد و بررسی هر موضوع سعی کردم کمی فکر و توجه کنم که نقدها و حرف و حدیثهایی که در رابطه با مسائل مختلف بیان میشوند چقدر دقیق و چقدر بی منظور و بدون داستان پشت پرده ای هستند .

البته شکی نیست که در خیلی از کشورهای دیگر دنیا شاید هم تمام آنها همیشه دلایلی هستند که لازم است واقعیت را شکل دیگری نمایش داد و انقدر تلقین میکنند تا اکثریت مردم مطلب را باور کنند . مانند بی بند و باریهایی که به نام آزادی و تمدن جا کرده اند و بدون دردسر و آرام جلوه میکنند و همچون حرفه هایی که حتی جذاب و پر افتخار بچشم میایند که متاسفانه ما هم به نحوی از قصه ها دور نیستیم . در انواع گوناگون و ریز و درشت .

فرضا طوری موضوع ثبت رسمی و بین المللی شدن عید نوروز را در سال 2010 میلادی بزرگ و مهم جلوه دادند که فراموش کنیم قدمت ایران و عید نوروز را و بپذیریم چه اتفاق تاریخی و با ارزشی رخ داده ...

ما و تمدن n هزار سالمون به سادگی به سیاستها و قوانین و اسم و رسم دو روزه یک عده که خود را متمدن میدانند باختیم . و عوض اعتراض از این موضوع و تاخیر آن و اینکه چقدر ضعیف عمل کرده ایم که ایران و تمام

کشورگشاییهای آن و افتخاراتش به شکلهای گوناگون زیر سوال رفته و چطور خود قانونگذار و پایه تمام ملل و دنیا نبوده و نیست و... خوشحال هم باید باشیم .

خیلی اوقات باور میکنم کم نیستند کسانی که علاقه ای به پیشرفت ما و بالا رفتن سطح شعور و فرهنگی ما ندارند چرا که اصلا نهایت تلاش و توان خود را برای این مطلب بکار نمیگیرند . 

البته سادست .

در بیشتر موارد وقتی پول به راحتی به جیبهای مبارک ریخته میشود چرا زحمت زیاد ؟

 

نهایت ورزش در ایران : فوتبـــــــــــال زیر صفر با بیشترین هزینه و سرمایه گذاری ، نهایت هنر : سیــنمـا- بدون ساختار بصری مناسب و تنها ژانر درام - رمانتیک با وجود بودجه های کلان ، نهایت مطبوعات : عکسهای تبلیغاتی و رنگی با مطالب و درونمایه سطحی ، بعد از بیست سال و اندی اینترنت : هزینه های بالا و شرایط دشوار که تمام اغشار جامعه هنوز قادر به بهره مندی از بهترین نوع آن نیستند ، درمورد قدرت تولید اتومبیل و لوازم دیجیتال و برقی از قبیل مبایل و تلوزیون و دوربین و غیره و مواد آرایشی بهداشتی و دارو و خیلی چیزهای دیگر هم کلا... سکوت...... 

 وقتی ما به همینها قانعیم و شاید هم باور کردیم اینها و خیلی چیزهای دیگر از این شکل بهترشان وجود ندارد ، چرا عده ای را بزحمت بیاندازیم ! وقتی به هر نحوی که هست ما مجبوریم بیشتر فکر نکنیم ، چه مشکلی هست ؟  

انقدر مساله و فشار و فکر برای عموم مردم در تمام زندگیشان هست که چه کسی وقت و حوصله فکر کردن و چاره کردن درد فرضا فلان هنر و صنعت کشور است که نادیده گرفته شده ...اکثرا به سادگی تنها با نشتن پای جعبه جادویی بدنبال تماشای برنامه ای کلیشه ای و بی محتوا برای دقایقی خندیدن میگردیم . و این هم زیرکانست . 

جالبتر آنکه برنامه سازان موافق! حتی اگر در نظر عموم شکست خورده باشند تشویق میشوند!!! و همیشه هرچیز که قدرت تعقل کسی را به کار بیاندازد سرزنش و نابود خواهد شد .

گرچه سعی کردم سراغی از موضوعات درشت و پر دردسر نگیرم چراکه همین موضوعات سطحی و ظاهرا پیش پا افتاده و عجایب آن به حد کافی بیانگر سیاستهای مسائل بزرگتر از آنها هم هست، اما شاید بیشتر ازین قادربه طفره رفتن نبودم.

ایرانی که هرگز کم نیست و کم ندارد از معادن و وسعت و سرسبزی و تاریخ و هنر و تمدن و........ ایران چهار فصلی که حتـــــــی در انواع خشکبار و میوه و روغن و عرقیجات و آبزیان و... بهترین و مرغوبترین است

                            دیر زمانیست که خــیــــــــلی بزرگ جلوه نمیکند 

 

این مربوط به تنها چند سال و دهه نیست .

 

ایران ما خیلی خیلی خیلی وقت است که دیگر ایران کوروش کبیر نیست .

عشق ناتمام

عشق چیزی نیست جز بارانی از غم ، پشت یک لبخند

تا که هر کس ، آفتابی حس کند، حال و هوایت را

اعتمادی نیست هرگز خاک را ، یکروز میبینی

باد هم گم میکند بر ماسه و شن ، رد پایت را

آسمان پیوسته ، دریا جاری، سهم انسان؟آه...!

در نهایت عاشقی کردن،رهاکن بینهایت را

آمدن، عاشق شدن ، رفتن، به یک افسانه پیوستن !

چیست جز این سرنوشتی ، ابتدا و انتهایت را ؟

 

*************** 

بیتو اما عشق بیمعناست ، میدانی ؟

دستهایم تا ابد تنهاست ، میدانی ؟

آسمانت را مگیر از من ، که بعد از تو

زیستن یک لحظه هم بیجاست ، میدانی ؟

 ***************  

 

تورا با هرچه آبی بود سنجیدم ، ولی دیدم 

که هستی از نگاه عشق حتی آسمانی تر

 

***************   

 

غریبوار تر از هرچه برگ در پاییز

منم که خاک نشین توام-منم ! - ای دوست

 

***************  

 

ما حادثه ای بی ثمر و فاجعه باریم

ابریم که باید همه عمر بباریم

آیینه ، ولی یکسره خاکستری و محو

یک واقعه گمشده در پشت غباریم

اشعار بالا بر گزیده از مجموعه شعریست با نام عشق ناتمام از سهیل محمودی . این کتاب به سال 1380 انتشار یافته که ادامه ای بر کتاب فصلی از عاشقانه هاست .پیشنهاد میکنم دوستانی که علاقه مند به خواندن اشعاری با این مضامین و سبک هستند حتما کتاب را تهیه کنند . خصوصا اگر با تمام یک شعر ارتباط حسی برقرار نکنید حتما با یک بیت تکان دهنده یا لطیف مواجه خواهید شد و لبخند رضایت به لبانتان خواهد نشست .